آموزش چگونه گفتگویی تاثیرگذار و قوی داشته باشیم؟

همه ی روابط ،از دیپلماسی بین المللی تا شیوه های نوین استخدام تا قدیمی ترین دوست شما، از هنر گفتگو در طول زندگی و در همه ی شرایط استفاده کردن. گفتگوهای خوب و تاثیر گذار بذر تغییر را میپاشند.(باعث تغییر میشوند) انقلاب ها را به وجود آورده اند امپراطوری ها را سرنگون کرده اند رشد فناوری را تسریع کرده اند و باعث به وجود آمدن ملت ها ،عقاید و جنبش ها شده اند. گفتن ساده ی ( این یک عقیده است ) میتواند به معنی واقعی کلمه جهان را تغییر دهد اینکه گفتگوی شما در چه محلی باشد چه در سالن های بزرگ وسکوهای مناظره چه پشت میز آشپزخانه یا اتاقک های کوچک فرقی نمیکند شما توانایی تحت فرمان داشتن گفتگوها حساس با هرکس و درباره ی هرچیزی رادارید. من دکتر مایکل شرمر هستم .(Michael shermer و شغلم رو به خاطر گفتگوهای انتقادی با مردم در مورد موضوع های مختلف به خطر انداختم. من پروفسور هستم و برنده ی جایزه ی نویسندگی ، ویرایش گر مجله و سخنران عمومی. و گوینده ی پادکست محبوب ( سالن علم) و در 40 سال گذشته با اندیشمندان بزرگ زمان خودم گفتگو داشتم و در باره علم ،تکنولوژی ،فلسفه ،تاریخ ،اقتصاد ،سیاست ،فرهنگ، و هرچیزی که فکرش رو بکنید با بسیاری از رهبران، گفتگوهای عمیقی داشته ام. در این دوره قصد دارم به شما آموزش بدهم چگونه افکار و گفتگوهای خودتون رو ارتقا بدید. به شما آموزش میدهم چگونه بر چشم انداز قدرت مسلط شوید ، با سقراط درونی خود ارتباط برقرار کنید و گنجینه ای از سوالات در اختیارتان میگذارم تا عمیق تر و سریع تر پیش بروید. چگونه احساسات منفی و سفسطه هارا تشخیص بدهید و به شما میگویم چگونه هر گفتگویی را به سمت صداقت و بهره وری سوق بدهید. دستیابی به دانش و حقیقت حق مسلم هر انسان است. و گفتگوها بهترین راه رسیدن به آن است. وقتی توانایی شما در ارتباط بهبود پیدا کند ،دنیای اطرافتان هم بهبود می یابد. بنابر این اگر آماده اید گفتگوهایتان را به سطح بالاتری ارتقا بدهید بریم که شروع کنیم.

وقتی مهارت جدیدی یاد میگیرید مثل موسیقی ،ورزش، و یا زبان خارجی معلم های خوب همیشه با اصول اساسی شروع میکنند. یعنی اصول اساسی و پایه ، برای رفتن به سطح بالاتر. در این درس ،ازتون میخام بیشتر از اینکه به یاد گرفتن ورزش جدید ، موسیقی یا زبان خارجی، به یاد گرفتن روش صحیح گفتگو فکر کنید. در اینجا پنج اصل اساسی برای یک گفتگوی خوب رو بیان میکنیم. اول، فهمیدن اینکه هدف از گفتگو چیه. ممکن است فکر کردن به گفتگوی هدف دار عجیب به نظر برسد ، اما وجود دارد. میتونه یه چیز پیش پا افتاده مثل صحبت درباره ی رستوران های معروف باشه و یا عملکرد تیم ورزشی مورد علاقتون در دوره های قبلی و یا میتونه خیلی عمیق تر باشه مثل صحبت با همسرتان درباره ی چگونگی تربیت فرزندان صحبت با دوستان درباره شغلتان و یا گفتگو با رییس درباره ی آینده شغلی و آینده ی شرکت. به هرحال در هر سطح از گفتگو لازمه که بدونید هدف ازاین بحث چیه تا بتونید تشخیص بدید چقدر زمان میبره ،ممکنه احساسی بشه یا نه ، چه سوالات اضافه ای باید بپرسید یا چه نظراتی ارائه بدید و همچین چیزایی. هدف از گفتگو ممکنه یاد گرفتن چیزی یا فهمیدن حقیقت درباره ی یک موضوع،رسیدن به درک متقابل و یا تحت تاثیر قراردادن یک شخص باشد. دو، مشارکت در گفتگو اگر به گفتگو به عنوان کاری که نیاز به احترام متقابل دارد نگاه کنید ، نه بحث برای پیروز شدن ،امتیاز گرفتن و اجبار، متوجه میشوید که خیلی بهتر و ملایم تر پیش میرود. یعنی در گفتگو به هر دو نفر نگاه برابری داشته باشید . شما از گفتگو کردن هدف مشخصی دارید و چیزی می خواهید که به احتمال زیاد طرف مقابل هم همین را میخواهد. هرچه زودتر خواسته تان را تشخیص بدهید گفتگو پربار تر خواهد بود. به جای اینکه بگویید نتیجه گیری شما اشتباه است بگویید من یکمی گیج شدم که چه طور به این نتیجه رسیدید؟ میشه با هم این مشکل رو حل کنیم؟ سه ،د رگفتگو دوستی به وجود بیاورید رفاقت نوعی پیوند و معاشرت بین دو نفر است. و اگر مکالمه را بر پایه ی دوستی و رفاقت برقرار کنید از به وجود آمدن احساسات منفی جلوگیری میکنید و احساسی به وجود می آید که خارج از دوستی ،یک پیوند عمیق است و راه های گفتگو را هموار میکند. بنا بر این به جای اینکه بپرسید ( چرا چنین اعتقادی دارید؟) یکمی دوستی و محبت چاشنیش کنید و بگید میشه یکم بیشتر واسم توضیح بدید که چرا این اعتقاد رو دارید؟ و مطمعن شوید که تن صدایتان حس دوستی داره نه رقابت. چهار، به مکالمه گوش بدهید. لحظه ای که طرف مقابل متوجه میشود شما به حرفهایش علاقه دارید و توجه میکنید ، با شما احساس راحتی و صمیمیت میکند. بهترین راه برای شروع گوش دادن است. به جای اینکه بگید اجازه بدید بگم چی فکر میکنم (چه نظری دارم) بگید میشه بهم بگید چه فکری دارید (میشه نظرتون رو بدونم) اگر هر دو همزمان شروع به صحبت کردید ازتونمیخام نوبت رو به اون بدید. بگید ( ادامه بده ) اگر جوااب داد نه نه شما صحبت کنید ، ازتون میخام بگید ممنونم، ولی نه،شما ادامه ی حرفتون رو بزنید و بعد یک لحظه صبر کنید تا سکوت بشه و اون به صحبت کردن ادامه بده. پنج،عادی صحبت کنید ،سخنرانی نکنید... هیچ کس دوست نداره سخنرانی سختی رو که قراار بوده یه گفتگوی ساده باشه ،تحمل کنه. دیالوگ بگین نه مونولوگ اینجوری گفتگو طبیعی پیش میره. در یک گفتگوی سالم هیچ کدوم از شما نمیدونید دارید به چه سمتی میرید چون اگر گفتگو از پیش تعیین شده باشد تبدیل به سخنرانی میشود. بعد از گوش دادن به حرفهای طرف مقابل ازتون میخام پاسخ حرفهاشو بدید نه اینکه بپرید وسط حرفش تا نظر خودتون رو اعلام کنید. من مکالماتی داشتم که طرف مقابل اصلا نمیدونست من چی گفتم و فقط به فکر این بود که خودش صحبت کنه و مهم نبود من چی میگم. اگر این پنج اصل رو رعایت کنید (به کار ببندید) برای ارتقا سطح گفتگو آماده هستید.

یکی از قهرمانهای شخصی من تام جفرسون دومین رییس جمهور ایالات متحده و نویسنده ی بیانیه ی استقلال در میان دستاوردهای دیگرش است. او یک مدله گفتگوست که با هزاران نفر از مردم در طول دوره ی خدمتش مکاتبه کرده است و با بزرگترین اندیشمندان از زمان شکل گیری ایالات متحده ، در ارتباط بوده است. وقتی از او پرسیدند چگونه توانست با دشمنان سیاسی خود ارتباط دوستی اش را حفظ کند پاسخ داد تفاوت نظر های سیاسی،مذهبی ،و فکری هیچ وقت باعث نمیشن که از دوستی با مردم صرف نظر کنم. انجام این کار وقتی میخواهید با مردم راجع به موضوعات بحث برانگیز مثل خلق جمهوری صحبت کنید ،کار آسانی نیست. اما کلید پیشرفت به سطوح بالاتر گفتگو است. بنابراین در این درس نکاتی رو درباره ی اینکه چطور با جفرسون درونتون ارتباط برقرار کنید بیان میکنم. اول، دوستی ها را از گرایشات و عقاید جدا کنید. اینکه با خودتون بگید مهم نیست طرف مقابل چه عقایدی دااره، بحث داره به چه سمتی پیش میره ، و اون کجا ایستاده، اگر دوست شماست ، بدون در نظر گرفتن همه ی اینها ، دوست شما باقی میمونه. رفاقت به معنای توافق در همه ی مسائل نیست ، به معنای احترام متقابل ،علایق مشترک ،مهربانی ،صداقت ،همدردی و اعتماد است. نظرات درباره ی عقاید مخالف فقط نظر هستند اگر با شما موافق نباشند به معنی توهین کردن به عقاید شما نیست. اصطلاحی هست که میگه بذار مردم اشتباه کنند. البته اونها فکر نمیکنند که دارن اشتباه میکنن ،یا نمیخوان بگن که دارن اشتباه میکنن. و نکته اینجاست. در مرحله ی بعد طرف مقابل را بیشتر از احساسات درگیر عقاید کنید ، قبل از اینکه از شما بخوان نظرتان را بیان کنید یا نظرات انها را رد کنید ، بگذارید طرف مقابل صحبت کند و عقیده اش را بگوید. بگید متوجه شدم یا فهمیدم یا میفهمم چی فکر میکنی یا میفهمم چرا این حرفو میزنی یا میفهمم چرا اینجوری فکر میکنی. در انتخاب شیوه ی بیان دقت کنید چون بعضی واژه ها احساس بیشتری رو منتقل میکنند برای مثال به جای اینکه بگید نظر شما ، بگید این نظریه ... یا به جای اظهارات شما ، بگید این اظهارات...اینجوری ساده تر میشه از موضوع بگذرید. و از زبان مشارکتی مثل { ما} استفاده کنید. برای مثال به جای اینکه بپرسید چطور متوجه شدی؟ بگین چطور متوجه شدیم؟ یا به جای اینکه بگید چطور این ادعا رو اثبات میکنی؟ بگین چطور میتونیم این ادعا رو اثبات کنیم؟ در آخر اگر به نظر میرسید گفتگو خیلی کند یا خیلی سریع پیش میره سعی کنید بحثهای دیگری را وارد گفتگو کنید نه اینکه درباره ی یک موضوع مشخص صحبت کنید به طور مثال من درگیر تعدادی گفتگو و مناظره راجع به کنترل اسلحه بودم همون طور که میدونید این مسئله خیلی بحث برانگیزه بنابراین من همیشه این بحث رو میبرم به سمت اینکه چطور میشه مشکلات خشونت با اسلحه رو رفع کرد؟ این شیوه هارو امتحان کنید و با تمرین و تجربه مطمعنم که میتونید گفتگوها رو به سمت یک تجربه ی خیلی پربار هدایت کنید

یکی از جالب ترین گفتگوهایی که داشتم یه شام خصوصی کوچیک با بیل گیتس بود افراد مشهور دیگه ای هم دور میز بودند. یه هنرپیشه ی معروف،یک سفیر سیاسی،و کارآفرین و موسس حمل و نقل خصوصی Segway( سِگ وِی) اما از همون اول مشخص بود باهوش ترین فرد توی جمع بیل گیتس است. بذارید فقط اینو بگم که من بیشتراز نظرات پیش پا افتاده ،ازش سوال پرسیدم. یکی از درس های این دوره... و با انجام این کار یک علاقه ی مشترک بین خودمون پیدا کردم و اون گوش دادن به دوره های آموزشی در حین ورزش کردنه. وقتی گیتس در حال اظهار نظر راجع به تاریخچه ی اقتصاد بود احساس کردم که خیلی برای من آشناست و فهمیدم من قبلا اون دوره رو گوش کرده بودم. ازش پرسیدم که ببینم گوش داده یا نه و مطمعن شدم که گوش داده این خیلی برام جالب بود که بفهمم یکی ار مشهور ترین و موفق ترین آدمهای دنیا به همون دوره ی آموزشی که من موقع ورزش کردن گوش میدادم ،گوش داده در این درس میخام درباره ی پیشرفت کردن و بیشتر از اون و پرسیدن سوالهای کاوشگرانه به منظور یاد گرفتن مهارتهای گفتگو صحبت کنم. اول ،پیشنهاد میکنم برای ادعای طرف مقابلتون در گفتگو مقیاس بگذارید برای مثال میتونید بپرسید در مقیاس 1 تا 10 چقدر مطمعنید که ادعای x درسته؟ یا اگر صد در صد درست باشه چطور مطمعنید که x درست باشه؟ کاری که این استراتژی انجام میدهد این است که درباره اینکه در برابر اعتماد طرف مقابل چه چیزی ارائه دهید ،ایده هایی به شما میدهد. با توجه به اینکه اکثر ایده ها صد در صد درست نیستند . همچنین گفتگو را بیشتر از مقصد احساسی به سمت جدی تر و تحلیلی تر پیش میبرد. در مرحله ی بعد ،نظرتون رو تغییر بدید و به شریکتون هم بگید اشکالی نداره اگر اونم میخاد نظرش رو عوض کنه.اما فقط بعد از اینکه خودتان این کار را کردید مثلا یه چیزی شبیه این میگید میدونی تو واقعن به نکات خوبی اشاره کردی که با تعجب باید بگم که میخوام نظرم رو عوض کنم یا بگید فکر میکنم اشتباه کردم یا حتی راست میگی حق باتوعه ، نظرم عوض شد... این ممکنه باعث جسارت طرف مقابل شما بشه و ممکنه فرصتی بهش بده تا نظرش رو تغییر بده یا حداقل با فکر باز تر و با دقت بیشتری به حرفاتون گوش بده. سپس دورنما و نتیجه ی یک ادعا با ادعای دیگر را مقایسه کنید ،این کار میتواند به پیشبرد گفتگو در جهت سازنده تر کمک بسیاری بکند. مثلا اگر آنها بگویند آمریکا کشور نژاد پرستی است در پاسخ بگویی در مقایسه با چه کشوری؟ یا اینکه از 1 تا 10 آمریکا چه میزان نژاد پرست است؟ یا به نظرتون دیگران هم اینجوری فکر میکنند؟ نکته ی کلیدی اینجا نزدیک بودن ادعای شما به حقیقت است نه فقط یک درجه ارجع تر از ادعای دیگران. دوباره میگم که حالت صدای شما در این مرحله خیلی اهمیت داره. حالت تهدید آمیز یا مقابله ای نداشته باشید. در عوض سعی کنید صدایتان حالت کنجکاوی داشته باشد و انتهای جمله را با صدای بلند تر و حالت سوالی تمام کنید. در مرحله ی بعد ممکن است بخواهید شخص سوم خیالی را وارد گفتگو کنید. با پرسیدن سوالاتی مثل اگر یه نفر دیگه به عنوان ناظر گفتگو اینجا بود ،فکر میکنین چه نظری داشت؟ یا اگر یه کارشناس بین ما نشسته بود به نظرتون در مورد این موضوع با شما موافق بود؟ به نظر شما یک شخص ثالث بی طرف چه طور مارو قضاوت میکنه؟ گاهی اوقات وقتی طرف گفتگوی من از شخصی که حضور ندارد انتقاد میکند من میگم به نظرت اگر x اینجا نشسته بود چه جوابی میداد؟ در اخرموارد خلاف واقعی وجود دارند که توضیحات متناوبی در غالب آزمایش های فکری میطلبد. مثلا میتونید بپرسید اگر x درست باشه چه عامل دیگه ای باید درست باشه؟ یا اگر اشتباه کنید چه تغییراتی به وجود میاد؟ یا برای اینکه ثابت کنید ادعاتون صد در صد درسته بهترین دلیلتون چیه؟ یا فکر میکنید اسنادی وجود داشته باشن که مخالف ادعای شما باشن؟ طبق تجربه ، استفاده از این ابزارها ،آدم جدیدی از شما میسازه.