
خلاصه کتاب ده مهارت مدیریت هوشمندانه
Strategic Doing: Ten Skills for Agile Leadership

نویسنده ادوارد موریسون

نویسنده اسکات هاچسون

نویسنده الیزابت نیلسن

نویسنده جانیس فیدن

نویسنده نانسی فرانکلین

چکیده
برای عنوان کردن مشکلات بدخیم امروز، شما و شرکتتان به استراتژی احتیاج دارید که با شبکه های باز و بی قاعده که زندگی روزانه را مدیریت میکنند، رقابت کند. ادوارد موریسون، اسکات هاچسون و الیزابت نیلسن از آزمایشگاه استراتژی هوشمندانه پِردو و همکاران متخصص آنها در استراتژیک دویینگ، جانیس فیدن و نانسی فرانکلین، ده مهارت مدیریت هوشمندانه را پیشنهاد میکنند تا استراتژی شبکه خود را بهینه سازید. جادو هنگامی اتفاق میافتد که اعضا شبکه شما اعتماد دوطرفه را برقرار کنند و برای تغییر شجاع باشند و مهارت ها، دانش و سرمایه خودشان در روش هایی جدید ترکیب کنند. نویسنگان بطور متقاعد کننده تاکتیک هایشان را به عنوان روشی درست برای حل مشکلات پیچیده، مبهم و غیرقابل پیش بینی جهانی به نمایش گذاشتند.
توضیحات
نکته ها
· شبکه ها روش استراتژیک دویینگ را بکار میبرند تا جهانی پیچیده را براساس 10 مهارت هدایت کنند:
· مهارت اول: محیطی امن را برای گفتگوهایی عمیق و متمرکز برقرار کنید.
· مهارت دوم: این گفتگوها را با سوالاتی درست تنظیم کنید تا بتوانید مشکلات پیچیده را عنوان کنید.
· مهارت سوم: سرمایه های خود را شناسایی کنید تا فرصت های جدیدی خلق کنید.
· مهارت چهارم: از این سرمایه ها بهره ببرید و آنها را بهم متصل کنید.
· مهارت پنجم: از قالب بیگ ایزی برای شناسایی فرصت های آسان با تاثیری بزرگ استفاده کنید.
· مهارت ششم: پیشرفت خود را بسنجید تا ایده ها را تبدیل به نتایج کنید.
· مهارت هفتم: حتی اگر تمام اطلاعات لازم را ندارید پروژه را شروع کنید.
· مهارت هشتم: با مدیریتی مشترک، از استراتژی هوشمند پیروی کنید.
· مهارت نهم: جلسات30/30 را برگذار کنید تا داده را جمع آوری و سازگار کنید.
· مهارت دهم: روش استراتژیک دویینگ را اجرا کنید و مدیریت را به اشتراک بگذارید، چراکه هیچکس تمام 10 مهارت را دارا نیست.
خلاصه
شبکه ها روش استراتژیک دویینگ را بکار میبرند تا جهانی پیچیده را براساس 10 مهارت هدایت کنند.
در جهان بغرنج امروز، سیستم های سازگار پیچیده تلاش افراد را برای حل مسائل بدخیم مثل تغییر اقلیم به چالش میکشد. مشکلات بدخیم، مبهم هستند و ممکن است هنگامی که سعی میکنید آنها را عنوان کنید اطلاعات مهم را نداشته باشید. آنها دائما تغییر میکنند و تلاش برای حل انها میتواند عواقب ناخواسته ای را بوجود بیاورد.
استراتژی باید تلاشی تیمی باشد و هرچه محیط پیچیده تر و گروه بزرگتر( شبکه) باشد، نیاز به مشارکت هم وجود دارد.
مدل برنامه ریزی استراتژیک نمیتواند از عهده مشکلات بربیاید زیرا خواستار محیطی پایدار و مرئی و ساختار ارتباطی کنترل و فرماندهی ست. هرچند، شبکه های باز و اتصال بی ربط میتوانند چنین چالش هایی را عنوان کنند و همچنین درحال تصرف موقعیتی غالب هستند. گروه های کوچک تصمیم گیران، شبکه های اختیاری وظیفه محور را کنترل نمیکنند. این شبکه ها از استراتژی جدید و تناوبی پیروی میکنند که اینترنت و نرم افزار طراحی ساختار آنها را شکل میدهد. چنین استراتژی هایی انعطاف پذیر، سازگار و قادر به همگامسازی با راه حل های به سرعت در حال رشد هستند.
در چالش های تطبیقی جلسه، ما با انجام دادن یاد میگیریم.
در سلسله مراتب، مدیر دستور جلسه را تنظیم میکند و افراد به او گزارش میدهند. در شبکه، اعضا خودشان را با هدف تنظیم میکنند. افراد شبکه را مدیریت میکند که سرمایه یا منابع را شکل میدهد. مرزی پر منفذ کسی که داخل و کسی که خارج است را از هم جدا میکند. شبکه های نوآوری، بها قدرتمندی را بوجود میاورند. مشکلاتی که آنها عنوان میکنند ممکن است بغرنج اما استراتژی پروسه آنها اینطور نیست. مهارت های ضروری ساده هستند اما راحت نه. قدرت واقعی از ترکیب این مهارت ها نشات میگیرد، کل از اجزا آن بزرگتر است.
تنها یک لیست سرمایه کافی نیست. جادو هنگامی اتفاق میفتد که سرمایه ها باهم ترکیب شوند.
برای استفاده از استراتژی در دنیایی شبکه ای، باید متفاوت فکر، رفتار و عمل کنید. استراتژی خود را با این سوالات شکل دهید: به کجا میرویم؟ چطور قرار است آنجا برسیم؟ استراتژی داخل دنیایی شبکه ای نمیتواند بر یک تصمیم گیرنده تکیه کند. برای اینکه استراتژی عمل کند، افراد باید به صورتی هدفمند با متصل کردن و بکار بردن سرمایه های خود بایکدیگر همکاری کنند، قوه کار بوجود بیاورند و به سمت سود دو طرفه و اهداف مشترک حرکت کنند.
مهارت اول: محیطی امن را برای گفتگوهایی عمیق و متمرکز برقرار کنید.
گروه ها باید گفتگوهایی عمیق و متمرکز پرورش دهند تا اهداف را مشخص کنند. گفتگوهای عمیق حمایت کننده و خشنود کننده هستند اما آنها احتیاج به قطع حواس پرتی ها دارند. وقتی را کنار بگذارید و فضایی درست را بوجود بیاورید. اندازه مناسب برای گفتگو هفت نفر است. بهترین فضا، مکانی بی طرف است. جایی را انتخاب کنید که افراد برای ارتباط برقرار کردن احساس راحتی کنند و باور داشته باشند که حرف آنها شنیده میشود. باادب بودن کمک میکند افراد احساس امنیت کنند، بنابراین بایکدیگر میتوانند ریسک بیشتری بکنند. مدیری چابک، زمان را منصفانه معین میکند و درک میکند که پرورش این نوع گغتگو به شکل گروهی وقت میگیرد.
مهارت دوم: این گفتگوها را با سوالاتی درست تنظیم کنید تا بتوانید مشکلات پیچیده را عنوان کنید.
مدیری زیرک سوالی مبنی بر قدردانی طراحی میکند که جواب های زیادی دارد و همچنین پیچیده و خواستار مشارکت همگانی است. میتوانید از سوالات تکنیکی و تطبیقی استفاده کنید. سوالات تکنیکی نتایج و قواعد واضحی دارند. سوالات تطبیقی مبهم تر هستند: استراتژی عنوان کردن انها تکرار کردن آنهاست. راه حل، ناشی از پروسه (همانطور که پیش میروی، یاد بگیر) است.
در ابتدا ممکن است افراد از ایده انتخاب شده حمایت نکنند، اما اگر پروسه منصفانه باشد، حمایت آنها بدست می آید.
سوالات مهم، شجاعانه و مهیج به گروه شما کمک میکند تا به موثرترین شکل مشکلات بدخیم را عنوان کنند. آنها افراد را بیرون میکشند تا دیدگاه های مختلف را بیان کنند و آنها را به گفتگویی عمیق دعوت میکنند. مدیری چابک سوالاتی جذاب را با هدف بیدار کردن نوآوری مطرح میکند، که همچنین درمورد آینده هستند، چیزی که هنوز از دید خارج است و ورای افق زمانیست.
مدیریتی مشترک میتواند هنگامی که روی مسائل پیچیده استراتژیک کار میکنیم، به ما انعطاف پذیری در گروه و سازمانمان را بدهد.
گفتگوهای پیرامون مشکلات بدخیم نباید حول محور خود مشکل بچرخد بلکه باید در عوض بدنبال فرصت ها باشد. چنین گفتگوهایی تاثیر احساسی بیشتری دارند. به جای پرسیدن( چه کاری میتوانیم برای کاهش نارضایتی مشتری بکنیم؟) بپرسید( چه موقعی مشتری هایمان خوشحال بوده اند و چطور میتوانیم این موفقیت را بدست بیاوریم؟) این سوالات افراد را مجبور میکند تا واکنش نشان دهند. با عنوان کردن آنها، گروه پی میبرد که میتواند سودی مشترک ایجاد کنند. سوال درست، افراد را به فعالیت وا میدارد و میل به گفتگو را در آنها تحریک میکند.
مهارت سوم: سرمایه های خود را شناسایی کنید تا فرصت های جدیدی خلق کنید.
نظام طبقاتی از نظر تاریخی منابع را نگه داری و تقسیم بندی میکردند، اما این اتفاق در دنیای شبکه ای رخ نمیدهد. سرمایه ها و منابع همه جا هستند و هیچکس مسئول تقسیم بندی آنها نیست. منابع خود را که صرفا مالی نیستند را شناسایی کنید. دیگر منابع شامل:
1. سرمایه های فیزیکی مثل املاک و تجهیزات و مواد اولیه مثل کابل فیبر نوری.
2. مهارت ها و سرمایه های علمی مثل نوشتن، طراحی کردن، داده ها، سخنرانی عمومی و تحقیق.
3. سرمایه های اجتماعی مثل انجمن ها، آکادمی ها و سیاستمداران حرفه ای.
4. سرمایه های ثابت مثل منابع مالی و هرچیزی که با پول آن را بخرید مانند حمایت اداری.
دانش کاملی وجود ندارد، بنابراین بهترین انتخاب سنجیدن ایده هاست.
روی چیزی که انگیزه شما را حفظ میکند متمرکز شوید و متوجه فرصت ها باشید، نه مشکلات. به شبکه خود بنگرید تا ببینید چه سرمایه هایی را میتوانید برای سود همگانی به اشتراک بگذارید. شما به سرعت پی نخواهید برد تا با سرمایه خود چکار کنید. ممکن است همه چیز را برای هرکاری که قصد انجام دادن آن را دارید، در اختیار نداشته باشید. فکر کنید اکنون با منابعی که دارید، قادر به انجام چه کاری هستید تا فرصت های بیشتری را ایجاد کنید. از آنجایی که هر فرد جدیدی با سرمایه ای وارد شبکه میشود، سرمایه های بیشتری دردسترس خواهند بود.
مهارت چهارم: از این سرمایه ها بهره ببرید و آنها را بهم متصل کنید.
مدیران چابک، منابع را تنها شناسایی و تقسیم بندی نمیکنند، بلکه بین آنها رابط ها، نفوذی ها و متحدان را جستجو میکنند. خط مشی قدرتمند با ترکیب سرمایه ها بسازید تا به شما در حل مسائل پیچیده کمک کند. برای مثال، سیستم جی پی اس از محتوای ماهواره ها، تکنولوژی ساعت اتمی و تکنولوژی رادیو/رسیور استفاده میکند. هر محتوا از رشته های مختلف مهندسی نشات میگیرد که منابع را برای ساخت چیزی جدید باهم ترکیب میکند. هنگام جستجو برای ایده ها، سطحی فکر کنید؛ دیگر حوزه ها دانش و دیدگاه را از طریق ارتباطات عرضه میکنند. مدیری چابک با شناسایی سه یا چهار سرمایه کار خود را شروع میکند و روش هایی برای ترکیب آنها تعبیه مینماید.
مهارت پنجم: از قالب بیگ ایزی برای شناسایی فرصت های آسان با تاثیری بزرگ استفاده کنید.
انتخاب های خود را بررسی کنید و به سمت آن یکی که بیشترین احتمال موفقیت را دارد، حرکت کنید. انتخاب هایی را برگزینید که آسان و بیشترین تاثیر را دارند. بزرگ بودن هیجان انگیز است. به افراد الهام میبخشد. انتخاب چیزی نسبتا آسان، کاربردی است. شما از تاخیر کردن در ایده های بزرگ که اداره ی آنها سخت است یا انجام کاری مصلحت آمیز که هیچکس را برانگیخته نمیکند، دوری میکنید. تلاش های کوچک توجه را جلب میکند و حمایت بیشتری را دریافت میکنند. سپس، شیکه شما گسترش خواهد یافت و از عهده وظایف سخت تری هم بر خواهید آمد.
در واقع، رهبران سازوار پذیر در تنظیم سوالات متقاعد کننده درباره آینده ای که ما هنوز کامل نمیتوانیم آن را ببینیم، خوب عمل میکنند.
بینش گروهی اگر غیر علمی باشد، قدرتمند است. قالب بیگ ایزی، به این بینش کمک میکند. با این روش قدم های کوچک را بردارید و اگر عمل نکرد، دوباره شروع کنید. حتی اگر فعالیت اشتباهی را برای شروع انتخاب کردید، از شکست درس خواهید گرفت. مواجه شدن با حقایق تلخ، اعتماد را میسازد. بعضی از شکاک ها ممکن است نخواهند بدون تمام اطلاعاتپیشروی کنند. که این به معنی از دست دادن فرصت هاست.
همه پر مشغله هستند، اما هیچ چیز جذاب تر از گروهی که کار را به اتمام میرساند نیست.
تاخیر، اعتماد را نابود میسازد. شما هیچ وقت تمام اطلاعات را نخواهید داشت. زمانی خواهید دانست که چکار کنید که واقعا عمل کنید تا به هدف برسید. همانطور که رو به جلو میروید، داده را گسترش و آنرا مصرف کنید. فرصتی را انتخاب کنید که به گروه برای ادامه کار انگیزه میدهد. فرصت ها در طول زمان وصل خواهند شد. بهمان اندازه که شبکه رشد کند، سرعت شما هم افزایش خواهد یافت.
مهارت ششم: پیشرفت خود را بسنجید تا ایده ها را تبدیل به نتایج کنید.
هنگامی که آینده را در نظر میگرید، بپرسید:
1. اگر موفق هستیم. چه چیزی خواهیم دید؟
2. چه احساسی خواهیم داشت؟
3. زندگی چه کسانی متفاوت خواهد بود، و چگونه؟
شور و هیجان – نه جملات مبهم و خیالی- افراد را به سمت عمل کردن سوق میدهد.
چشم اندازی را تصور کنید و با یادآوری آن ادامه دهید. چشم انداز از لحاظ احساسی شما را به سمت سرمایه گذاری در پروسه میکشاند. درمورد آینده ای که تصور کردید همفکری کنید، سپس گفتگو را عمیق کنید تا درباره جزئیات تصمیم گیری کنید و ناهماهنگی ها را عنوان کنید. درحالی که هیچ کس از معیارها لذت نمیبرد، اما همه برای سود تعیین شده اهمیت قائل میشوند. شما باید بسنجید و مقایسه کنید تا چشم انداز موفقیت را بدست بیاورید. همه باید از یک زبان مشابه استفاده کنند. برای گروه ها و بررسی های گران پول خرج نکنید. اگر میتوانید بر استانداردی برای موفقیت موافقت کنید، شما عازم شروعی خوب هستید. مسئله ای که بیشترین اهمیت را دارد، هم تراز کردن گروه به سمت نتیجه ای مشترک است.
مدیر چابک میداند چطور به گروهی کمک کند تا از حرف زدن به عمل کردن تعهدات خود برسد و اقدام کند.
از مخالفت هایی که اعتماد را ازبین میبرند و بی علاقگی را ایجاد میکنند، دوری کنید. در ابتدا، گفتگوهایی عمیق و سطح بالا داشته باشید. سعی کنید سه جمله بی نقص درمورد نتیجه بسازید و دو روش که موفقیت را با آنها خواهید سنجید را نام ببرید. با بینشی مشترک و معیارهایی موافقت شده، گروه درمورد عملکردش احساس اعتماد به نفس میکند.
مهارت هفتم: حتی اگر تمام اطلاعات لازم را ندارید پروژه را شروع کنید.
برای مثال، هنگام برنامه ریزی سفر کایاک احتمالا اطلاعات زیادی قبل از رفتین جمع میکنید. یا مرتبط ترین اطلاعات را دریافت میکنید تا بار سفر را ببندید و شروع کنید. شما تمام شرایط را بدون تجربه کردن آنها نخواهید دانست. این شرط برای هر برنامه ای صادق است. شما باید کاری را شروع کنید تا بفهمید بعد آن چه کنید. اگر شروع نکنید، ممکن است پایمال شوید.
در دنیایی از همکاری و شبکه ها، استراتژی بیشتر شبیه توسعه نرم افزاری میشود.
برای شناسایی بهترین روش شروع پروژه، بررسی کنید که آیا به اندازه کافی کوتاه است یا به مجوز احتیاج دارد. پروژه هایی که زیادی بلند مدت هستند یا پروسه تایید ریسک پذیری دارند، سرعت حرکت را از دست میدهند و شکست میخورند. مشخص کنید آیا پروژه شما همه را در تیم شرکت داده است و همهمه ای با نگرشی پیشرو بوجود آورده که افراد را نسبت به احتمالات هیجان زده کند. ببینید آیا پروژه فرضیات مهم را بررسی میکند چراکه اینطور میتوانید دیدگاه های جدیدی را جذب کنید و رو به جلو حرکت کنید.
مهارت هشتم: با مدیریتی مشترک، از استراتژی هوشمند پیروی کنید.
مدل مدیریت صنفی مشترک، انعطاف پذیری بیشتری میدهد و بهتر از مدل های تک مدیریتی، پذیرای مشکلات پیچیده هستند. اعتماد، مهمترین فاکتور در مدیریت مشترک موفق است. برای ایجاد و برقراری اعتماد، نسبت به اهداف کوچک و دست یافتنی که با تصور بزرگتر سازمانی جفت و جور است، متعهد باشید. همه باید جلسه را با داشتن وظیفه ای ترک کنند. از حلقه بازخوردی استفاده کنید تا مطمئن شوید که استراتژی هوشمندانه متمرکز است. از فعالیت های خود درس بگیرید تا از موفقیت آنها و چگونگی حرکت پروژه مصمم شوید.
مهارت نهم: جلسات30/30 را برگذار کنید تا داده را جمع آوری و سازگار کنید.
برگذاری جلسات 30/30 حلقه بازخوردی را حفظ میکنند. از دیگران بپرسید در سی روز گذشته چه یاد گرفته اند و تصمیم بگیرید در سی روز آینده چه کنید. جلسات مداوم و قابل پیش بینی اعتماد را افزایش میدهند. مدیران چابک هنگام سرعت حرکت مناسب، تقویت کننده و مثبت، در دیگران تلنگر ایجاد میکنند. آنها همچنین دیگر شبکه ها را برای پیدا کردن ارتباطاتی که با اهداف گروه هم تراز هستند، جستجو میکنند. همانطور که گروه رشد میکند، به گروه های کوچتر تقسیم میشود. هنگامی که به هدفی بزرگتر متصل هستید، دانش مورد نیاز را برای عملیات مستقل منقل کنید. موفقیت های خود را ارتقا دهید تا تعهد و اشتیاق گروهی را بسازید.
مهارت دهم: روش استراتژیک دویینگ را اجرا کنید و مدیریت را به اشتراک بگذارید، چراکه هیچکس تمام 10 مهارت را دارا نیست.
هیچ مدیر چابکی قادر نیست برای مدیریتی هوشمندانه در هر 10 مهارت ماهر شود. روش استراتژیک دویینگ به صورت سلسله مراتب عمل نمیکند. هرچه مشکل پیچیده تر باشد، مدیریت مشترک موثرتر میشود. تنوع هنگامی اهمیت دارد که شما با مشکلات بدخیم روبرو میشوید، زیرا نظرات مختلف را در موقعیت های مختلف بدور هم جمع میکند. هیچ کس نمیتواند دیگران را راهنمایی کند. مدیریت را به اشتراک بگذارید تا پتانسیل شبکه را بهینه سازید.
بپرسید: به کجا میرویم و چطور قرار است به آنجا برسیم؟ برنامه ای که به این سوال ها پاسخ دهد، استراتژی با ارزشی را ثمر میدهد. بطور زیادی، استراتژی به توسعه نرم افزاری شباهت دارد. تکرار شونده است و همانطور که گسترش می یابد خود را بهبود میبخشد. چه در زندگی شخصی شما، چه در گروهی کوچک یا بزرگ و چه در پروژه ای مهم، روش استراتژیک دویینگ میتواند 10 مهارت را برای شما فراهم کند تا از پس بزرگترین چالش های دنیا بر بیایید.